به گزارش تبریز سخن، “ریحانه حامد فرشبافی” در میان شعلههای آتش و غرش آهن و باروت، آنگاه که دشمنان حقیقت با دستانی آلوده و چشمانی پر از کینه بر سیمای رسانهی مقاومت تاختند، زنی از تبار روشنی، بیهراس از مرگ از قبیلهی حماسه برخاست. نه با سلاحی در دست، نه با زرهی در بر؛ بلکه با صدایی که لرزش نداشت و نگاهی که تسلیم نمیشد و چونان فانوسی افروخته در ظلمت، روشنی را فریاد زد.
او زنی بود که نه از برای دیده شدن، که برای دیده شدن حقیقت ماند. در لحظاتی که انفجارها دیوارها را میلرزاند او ماند تا صدای مردم خاموش نماند. او در میانهی شعله و شیشهی شکسته، در دلِ هجوم و هراس ایستاد نه از سر غرور، که از عمق ایمان.
در هنگامی که گمان میرفت هر صدایی خاموش شود، ماند تا صدا بماند. ماند، تا حقیقت از سنگینی سکوت درهم نشکند.
در آن ثانیههای سنگین و التهابآور، او نهفقط روایت را ادامه داد که خود بدل به روایت شد؛ روایتی زنده از شجاعت، بیداری، آگاهی و زن مسلمانی که هیچ قدرتی را یارای خاموشساختن صدای پرصلابتش نیست.
و چه شباهت عمیقی است میان این ایستادگی و آن بانویی که در مجلس یزید، در اوج اسارت، حماسه آفرید. بانویی که با زخم بر دل و داغ بر جان، خطبه خواند و لرزه بر ارکان ظلم افکند. بانویی که نه شمشیر در کف داشت و نه سپاه در همراه، اما صدایش، از هر فریادی بلندتر، در تاریخ ماند.
و امروز این بانوی رسانه در لحظهای که مرگ نفس میکشید، همچون زینبِ روایت، سکوت را شکست و صدای حقیقت را از زیر آوار دود و آتش بیرون کشید. صدایش، پژواکی از آن فریاد دیرین بود. گویی که زینبِ زمان در هیأت زنی بیسپاه، اما پرصلابت، بار دیگر مقابل ظلم ایستاده است.
مجری شجاع رسانه ایران، در خط مقدم روایت نه با سلاح که با کلام، نه با سپر که با شهامت، پیام ایستادگی و آگاهی را به گوش جهان رساند. در برابر حمله رژیم غاصب صهیونیستی ایستاد آنگونه که حضرت زینب (س) در برابر یزید ایستاد؛ با ایمان، با وقار، و با جانی که در مسیر حق، از فدا شدن بیمی نداشت.
در مقابل دوربین ماند و در دل آتش، پیام حقیقت را مخابره کرد. او واژه نبود، خودِ معنا بود. او صدا نبود، خودِ فریاد بود. او گزارشگر نبود، خودِ حقیقت بود. زن بود، اما کوهتر از هر مردی؛ تنها بود، اما بلندتر از هر سپاهی.
او نهتنها مجری برنامه خبری که روایتگر مقاومت و شجاعت بود؛ راوی درد و ایثار، صدای مردم و انعکاس جانفشانی ملتی که هرگز در برابر ظلم سر خم نمیکند.
در برابر چنین شکوهی، قلم قاصر است و زبان کوتاه. تنها میتوان گفت: درود بر تو، بانوی صبور و سربلندِ رسانه که صدای استواریات، امروز پژواک خطبههای عاشورایی حضرت زینب (س) در جغرافیای معاصر ماست.
سلام بر سحر امامی؛ بانویی از نسل زینب، که در طوفان گلوله و دود شکوه زن مسلمان را به جهانیان نشان داد و نه از سر وظیفه، که از سر باور، روایت را ناتمام نگذاشت. تو سند زندهای هستی بر این حقیقت که زن مسلمان، هرگز اسیر ترس نمیشود، حتی اگر دیوارها بریزند، حتی اگر آسمان بر سرش فرو افتد.
نام تو، امروز با افتخار در حافظه رسانه، در سینه تاریخ و در قلب مردمان آزاده، جاودانه خواهد ماند و صدای تو، همانند حضرت زینب (س) به دور از همه خاموشیها و همهی سانسورها به جهان، آیندگان و به وجدانهای بیدار خواهد رسید.
ما از مکتب زینب برخاستهایم و در مدرسه نصرالله
قد کشیدهایم
در امتداد تاریخ مقاومت، نامهایی درخشاناند که مشعل هدایتاند. از زینب کبری (س) بانوی بصیرت و استقامت تا سید حسن نصرالله مرد میدان و ایستادگی، مکتبی پیوسته شکل گرفته؛ مکتبی که با خون و ایمان، راه را از کربلا تا قدس روشن کرده است.
ما نهتنها مکتب زینبی را ادامه میدهیم که مکتب سید حسن نصرالله را نیز چون پرچمی برافراشته، بر دوش میکشیم.
مکتبی که آموزگار آن ایستادگی، زبانش عزت و روحش مقاومت است. مکتبی که در آن، زن چون حضرت زینب (س) در برابر طاغوت میایستد و مرد، چون سید حسن نصرالله از هیبت دشمن نمیهراسد.
این مکتب، مکتب روشنی است در دل تاریکیها؛ مدرسهای است از غیرت و آگاهی که در آن نه سکوت و نه تسلیم آموخته میشود.
ما وارثان این راهیم؛ ادامهدهندگان آن ندای با صلابت که در کربلا برخاست و امروز در هر سرزمینی که حق مظلومان پایمال میشود، طنینانداز است.
از زینب تا نصرالله، از کربلا تا قدس، از روایت تا رهایی؛ ما فرزندان ایمان و اصحاب مقاومتایم.
انتهای پیام